حضرت زهراء (سلام الله علیها) فرمودند: خدا ایمان را به جهت تطهیر شما از شرک قرار داد.ونماز را به جهت پاکیزگی شما ازکبر قرار داد؛
یعنی انسان با رکوع وسجود و عبادت به بزرگی خدا و کوچکی خود اعتراف نموده و از کبر ونخوت کفر و عناد بیرون خواهد آمد.
و زکات را به جهت پاکیزگی نفس و زیادی روزی قرار داد.
و روزه را برای تثبیت اخلاص مقرر فرمود؛ زیرا روزه دار از هواهای
نفسانی خود می کاهد و نفس خود را در اطاعت وبندگی مهار می کند.
و حج را برای تحکیم دین قرار داد؛ زیرا با جمع شدن مسلمین در یک
جا و آشنا شدن به مشکلات یکدیگر و راهیابی برای حل مشکلات امر دین
محکم می گردد.
و عدالت را قرار داده تا دلها به هم نزذیک شود؛ زیرا با عدالت اجتماعی
دلها به هم نزدیک می شود؛ چنانکه با ظلم دلها از هم متنفر می گردد.
و اطاعت ما را برای ایجاد نظام در ملت واجب کرد؛ زیرا بدون امام و رهبر
نظام صحیحی برقرار نخواهد شد.
و امامت ما را قرار داد تا مردم از جدایی و افتراق در امان باشند.
و جهاد را برای عزت اسلام و ذلت کفر ونفاق قرار داد.
و صبر را قرار داد تا براستحقاق اجر وپاداش کمک کند.
امر به معروف و نهی از منکر را برای مصلحت عامه و امت اسلامی قرار داد.
اعیان الشیعه ٬ ج۱٬ ص۳۱۶ ٬ چاپ بیروت
***************
۱.نیکی به پدر ومادر ، موجب ایمنی از خشم الهی است.
۲.خوشرویی در چهره موُمن ، بهشت را بر او واجب می سازد.
امام حسن (ع) فرمودند:
١- سالم ترین دلها آن است که از شک وشبهه ها پاک باشد.
٢- افراد پست وفرومایه در برابر نعمت ونیکی، تشکر و سپاسگزاری نمی کنند.
٣- با مردم همانگونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند.
۴- هرکس دوری سفر آخرت را در نظر داشته باشد، خود را برای آن سفر طولانی آماده می سازد و توشه ی آن را فراهم می کند.
۵- آماده سفر آخرت باش و پیش از رسیدن مرگ ، زاد و توشه برای آخرتت تحصیل کن .
۶-تحمل ننگ و عار دنیوی (هر چند تلخ و شکننده است ولی) بهتر و آسان تر از آن است که به آتش دوزخ الهی در افتد.(که عذاب و خواری و ننگ و عار ابدی است).
۷- هیچ گروهی در امور خود با هم مشورت نمی کنند مگر اینکه به صلاح خود راهنمایی می شوند.
۸- پیش از مرگ به انجام عمل صالح مبادرت کنید.
۹- آن خیر ونیکی که هیچ شر و بدی در آن نیست: شکر و سپاس به هنگام نعمت و صبر وشکیبایی در برابر سختی و مصیب است.
١۰- عفاف و آبرومندی جلوی رزق و روزی را نمی گیرد و حرص و آز درآمد بیشتری
را به سوی انسان نمی کشاند.
منبع : ١ تا ١۰ ؛ تحف العقول
امام حسین (ع) فرمودند:
١- جز با پیروی از حق ، عقل انسان کامل نمی شود.( بلاغة الحسین)
٢- ای انسان سرمایه وهستی تو عمر توست، هر روز که از عمر تو می گذرد
قسمتی از هستی تو از بین رفته است(بنگر از هستی و سرمایه
استفاده کرده ای ؟و متوجه باش در آینده بیهوده آن را تلف نکنی ). (بلاغة الحسین)
٣- بدانید که نیازهای مردم به سوی شما از نعمتهای خداوند است.
گریستن از ترس خدا ، موجب نجات از جهنم است.
۴- در طول مدت عمر ، در حفظ سلامتی تن خود بکوشید.
۵- مردم بنده ی دنیا هستند و دین را فقط با زبانشان لمس می کنند، تا وقتی بدانند این گفتگوی ظاهری به ضرر دنیایشان نیست بر محور دین می چرخند، اما آنگاه که به امتحانی آزموده شوند(که لازم آید از دین ببرند و به دنیا بپیوندند) دین داران واقعی کم هستند.
( تحف العقول)
۶- پسرم، [امام سجاد] از ستم نمودن به کسی که جز خداوند بزرگ و عزیز یاوری ندارد بپرهیز.(خداوند به زودی داد چنین مظلومی را از ظالم خواهد گرفت).( تحف العقول)
۷- هرکس خواهان رضایت خداوند باشد و خشنودی خداوند را به غضب مردم نفروشد؛ آفریدگار اموری که به دست مردم است برای او کفایت می کند، وهرکس طالب رضایت مردم باشد و خشنودی مردم را به غضب خدا بخرد؛ پروردگار او را به مردم وا
می گذارد.(امالی شیخ صدوق)
۸- شخصی به امام حسین علیه السلام عرض کرد : ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، من آلوده به گناه هستم و یارای ترک آن را ندارم، مرا موعظه فرما: امام حسین علیه السلام فرمودند : « پنج کار انجام بده و هرچه خواستی عصیان ورز:
١- از نعمتهای خدا استفاده نکن ، آنگاه به گناه رو کن .
٢- اگر می توانی از حکومت وسرپرستی خدا خارج شوی، گناه کن .
٣- به جایی پناه ببر که آفریدگارت تو را ننگرد بعد هرچه خواستی گناه کن .
۴- اگر می توانی هنگام مرگ ،جان به فرشته ی خدا تسلیم ننمایی هر گناهی می خواهی انجام بده .
۵- اگر می توانی وقتی که تو را به آتش دوزخ می سپارند وارد نشوی هر اندازه می خواهی عصیان کن .»
(بحارالانوار،مجلسی)
۹- بهای شما چیزی جز بهشت نیست پس خود را به غیر آن مفروشید؛ زیرا هرکس به دنیا راضی گردد(هدفش فقط رسیدن به دنیا باشد) به چیزی پست راضی شده است.( بلاغة الحسین)
١۰- شکر نعمتهای گذشته موجب می شود که خدای متعال نعمتهای تازه ای به انسان مرحمت فرماید.( بلاغة الحسین)
١١- امین مپندار(در امان مباش) مگر آنکس را که از خدا بترسد(اهل ایمان و دیندار باشد). ( بلاغة الحسین)
١٢- از حضرت پرسیدند: فضیلت چیست؟ فرمودند:« مالک زبان بودن (تا بتواند سخنی را که خدا راضی نیست ،نگوید) و بذل نیکی (احسان کردن به بندگان خدا.» ( بلاغة الحسین)
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از آثار پر ارج امام سجاد علیه السلام رساله ی حقوق است که در کتب کهندانشمندان شیعه از آن یاد شده و همه ی آن در کتاب تحف العقول و نیز کوتاه شده ی
آن در کتب « من لا یحضره الفقیه ، خصال و امالی » نقل شده است.
ما الان ترجمه ی بخش عمده ی آن را می آوریم .
حق خدا: حق خدای عز وجل برتو آن است که او را بپرستی، و بدو شرک نورزی،و چون به اخلاص چنین کنی خداوند کار دنیا و آخرتت را کفایت فرماید.
حق نفس : حق نفس تو بر آن است که آن را در طاعت خدا بزرگ گیری.
حق زبان: باز داشتن آن از دشنام ،عادت دادن آن بر گفتار نیک ، خوداری
از سخنی که در آن سودی نیست، نیکی به مردم و گفتن خوبی های آنان.
حق گوش: باز داشتن آن از شنیدن غیبت است و نیز از شنیدن آنچه حلال
نیست .[مانند موسیقی حرام و....]
حق چشم : باز داشتن آن از آنچه دیدنش حلال نیست [مانند نگاه به نامحرم و
برخی فیلم ها ] وعبرت گرفتن آن.
حق دست: آن است که آن را درآنچه حلال نیست به کار نبری.
حق پا: آن است که با آن به جاهایی که حلال نیست نروی ؛ با آن دو پا
بر صراط می ایستی ، پس بنگر تو را نلغزاند تا در آتش افتی.
حق شکم: آن است که آن را ظرف حرام نسازی ، و زیاده بر سیری نخوری.
حق عورت: آن است که آن را از زنا وفحشاء نگاه داری، واز مردمان بپوشانی .
حق نماز : آن است که بدانی نماز به درگاه خدا رفتن است، و در آن حال در حضورخدای بزرگ ایستاده ای ، واگر این را بدانی همچون بنده ای حقیر وکوچک می ایستی
و با دل خویش به او روی می کنی ، ونماز را چنانکه شایسته است به جای می آوری.
حق حج: آن است که بدانی این کار به درگاه خدا رفتن و فرار به سوی او از گناهان است،و وسیله ی پذیرش توبه ی تو وانجام فریضه ای است که خداوند بر تو واجب ساخته.
حق روزه: آن است که بدانی روزه پرده ای است که خدای بزرگ بر زبان و گوشو چشم و شکم و عورت تو کشیده ، تا به وسیله ی آن تو را از آتش حفظ کند،و اگر روزه را واگذاریپرده ی خدا را
بر خویش پاره کرده ای.
حق صدقه: آن است که بدانی آن ذخیره ی تو نزد پروردگارا ست، وسپری است کهنیازی به گواه بر آن نداری ؛ اگر این را بدانی اطمینانت به آنچه در پنهان به خدا می سپاری بیشتر خواهد بود
از آنچه در آشکار به ودیعه می دهی. وباید بدانی که صدقه در دنیا بلاها و بیماری ها را از تو باز
می دارد و در آخرت آتش دوزخ را.
حق قربانی: آن است که به آن خدای بزرگ را بخواهی نه آفریدگان را، وبه وسیله یآن جز رحمت خدا ونجات خود را در رستاخیز نخواهی.
حق معلم:بزرگ داشتن اوست، و مؤدب بودن در مجلس او، ونیکو گوش کردن سخن او، و روی آوردن به او، و باید صدای خویش را بر او بلند نکنی ، واگر کسی از او چیزی پرسد تو پاسخ ندهی
تا او پاسخ دهد، و در مجلس او با کسی سخن نگویی و نزد او کسیرا غیبت نکنی و اگر بد او را
نزد تو بگویند از او دفاع کنی، و زشتی های او را بپوشانی،و خوبی هایش را آشکار سازی ،وبا دشمنش همنشین نشوی، و دوست او را دشمن نباشی؛پس اگر بدین وظایف عمل کنی
فرشتگان گواهی می دهندکه تو برای خدا قصد او کرده ای و دانش او آموخته ای ، نه برای مردم.
حق دانش آموز : حق دانش آموزان آن است که بدانی خدای بزرگ با دانشی که به تو دادهو گنج های آن را بر تو گشوده ، تو را سرپرست آنان قرار داده است؛ پس اگر مردمان را نیک بیاموزی ،
و بر آنان درشتی نکرده و خشمگین نشوی خدا فضل خویش را بر تو افزونسازد،
و اگرمردم را از دانش خودباز داشتی یا با آنان درشتی کردی ٬ بر خداست که روشنایی دانش را از توباز گیرد و تو را از نظرها بیاندازد.
حق زن(همسر): حق همسر تو آن است که بدانی خدا او را وسیله ی آسایش و انس توقرار داده، وباید بدانی که این نعمت خداست بر تو ؛ پس او را گرامی بدار وبا او مدارا کن.
اگر چه حق تو بر او واجب تر است؛ ولی بر تولازم است که با او مهربان باشی.
حق مادر: آن است که بدانی تو را در جایی حمل کرد(شکم) که دیگری حمل نمی کند، و از میوه ی دل خویش (خون) به تو داد که دیگری نمی دهد،
و تو را با همه ی اعضایخود نگاهداری کرد، و باکی نداشت که خود
گرسنه بماند و تو را سیر کند، و تشنه بماند و تو را سیراب سازد،
و برهنه بماند و تو را بپوشاند، خود در آفتاب باشد و تو را در سایهگذارد،به
خاطر تو بی خوابی کشید، و از سرما و گرما نگاهت داشت، تا برای او بمانی ،
پس جز به یاری خدا و توفیق او توانایی سپاس او را نخواهی داشت .
حق پدر: آن است که بدانی او بنیاد توست، و اگر او نبود تو نبودی، پس هرگاه در خود چیز پسندیده ای دیدی بدان پدرت اصل آن نعمت است،
و خدا را سپاس گزار و او را نیز بدین مقدار سپاسگزار باش.
حق فرزند: آن است که بدانی او از توست، و در نیک و بد دنیا وابسته ی به توست، وتومسئول تربیت و راهنمایی او نسبت به پروردگار و کمک
به او در فرمانبرداری از دستورات الهی هستی .
پس در کار او چون کسی باش که می داند بر نیکوکاری به او
پاداش می یابد و بر بدرفتاری با او کیفر می شود .
حق برادر: آن است که بدانی او دست تو وعزت تو و نیروی توست، او را سلاحی برای نافرمانی خدا و ابزار ستم بر آفریدگان قرار مده، ودر مقابل دشمن یاریش کن و خیرخواهش باش،
و اگر در راه اطاعت غیر خدا قدم زند خدا را از او بزرگ تر و گرامی تر دار .
حق نیکوکاربرتو: آن است که سپاسگزارش باشی، و نیکی او را به یاد داری، و خوبی او را بگویی و میان خود و خدا او را خالصانه دعا کنی،تا با این کاردرنهان و آشکار سپاس او را به جای آورده
باشی ، آنگاه اگر روزی توانایی پاداش او داشتی او را پاداش دهی .
حق امام جماعت: آن است که بدانی او سفارت میان تو و خدای بزرگ را به عهده گرفته و از جانب تو سخن می گوید، و تو از جانب او
سخن نمی گویی، و او تو را دعا می کند و تو او را دعا نمی کنی،
و هرگاه نماز او نقصی داشته باشد به عهده ی اوست، و اگر تمام
و بی نقص باشد شریک او هستی، و او را بر تو بیشی نیست، پس جان تو را به جان خویش ونماز تو را به نماز خود نگاه داشته است، او را بدین مقدارسپاسگزار باش .
حق همنشین: حق همنشین تو آن است که با او نرمی کنی و در گفتگوی با وی انصاف دهی، واز جای خود بی اجازه ی او برنخیزی ولی آن کس
که نزد تو می نشیند می تواند بی اجازه یتو برخیزد، و لغزشهای
او را فراموش کنی، و نیکی های او را از یاد نبری، وجز خیر او نگویی.
حق همسایه: رعایت حقوق اوست در غیاب او، و گرامی داشتن او در حضورش و یاری او اگر ستمدیده باشد، و باید عیب او را مجویی،
و اگر از او بدب دیدی بپوشانی، و اگر نصیحت پذیر باشد
او را اندرز دهی و به هنگام سختی او را وا مگذاری، واز لغزش او
درگذری، و گناه او را ببخشی و با بزرگواری با او معاشرت کنی .
حق دوست: آن است که با اوبه انصاف و کرم مصاحبت کنی و چنان که تو را گرامی می دارد او را گرامی بداری که در این کار بر تو پیشی نگیرد
و اگر پیشی گیرد او را پاداش دهی، و بر او چنان مهربان باشی
که او بر تو مهربان است و اگر آهنگ گناهی کند او را از آن بازداری،
و بر رحمتی باشی نه عذابی .
حق شریک: آن است که اگر غایب باشد کفایت او کنی، و اگر حاضر باشد رعایت وی نمایی، مخالف او حکم نکنی،
و بی مشورت او کاری انجام ندهی، و مال او را محفوظ بداری،
ودر اندک وبسیار آن خیانت نکنی، چه تا آن هنگام که دو شریک به یکدیگر
خیانت نکنند دست خدا با آنهاست .
حق مال: آن است که جز از حلال آن را به دست نیاوری، و جز در راه حلال مصرف نکنی، وکسی را که سپاسگزلر تو نیست
بر خود مقدم نداری ، و در مال خودت به اطاعت پروردگار کار کنی ،
و بر آن بخل نورزی تا حسرت و پشیمانی و وبال آن دامنگیرت شود.
حق وامخواه: آن است که اگر داری بپردازی، واگر نداری او را با گفتار نیک
خشنود سازی، و به نیکویی و نرمی جواب دهی و رد نمایی .
حق معاشر: حق آن کس که با تو معاشرت کند آن است که او را فریب ندهی و با او نیرنگ نبازی، و در کار او از خدا بپرهیزی .
حق خصم برتو: حق خصمی که برتو ادعا کند آن است که اگر ادعایش درست است شاهد او بر خود باشی و بر او ستم نکنی،
و حق او بدهی، واگر ادعایش نادرست است با او مدارا کنی
و جز به مدارا رفتار نکنی و در کار او پروردگار خود را به خشم نیاوری .
حق توبرخصم: حق خصمی که تو بر او ادعا کنی آن است که اگر در دعوی خود راستگویی؛ با او به نیکی سخن بگویی و حق او را انکار نکنی،
و اگر ادعای تو درست نیست از خدا
بپرهیزی و توبه کنی و ادعای خود را پس بگیری .
حق کسی که با تو مشورت می کند: آن است که اگر می دانی او را راهنمایی کنی واگر نمی دانی او را به کسی که می داند رهبری نمایی .
حق کسی که با او مشورت می کنی: آن است که اگر رأ ی او با تو موافق نیست به او تهمت نزنی ، و اگر موافق توست خدای راسپاس گویی .
حق نصیت خواه:حق آن کس که از تو پند خواهد آن است که او را پند دهی
وبا اوبه مهربانی ومدارا رفتار کنی .
حق پندگو: آن است که با او فروتنی کنی، وسخنش را بشنوی، اگر درست می گوید خدای را سپاس گویی و اگر درست نگوید به او مهربانی کنی وبه او تهمت نزنی .
حق بزرگتر ازتو:احترام به او به خاطر سن او و بزرگداشت او به خاطر پیشی وی در اسلام، و باید با او ستیزه نکنی و پیش از او به راه نیفتی، وپیشاپیش او نروی .
حق کوچکتر از تو:مهربانی بر اوست به هنگام آموزش او، و بخشیدن او،و
پوشاندن عیب او ، ومدارای با او وکمک به او .
حق سائل:حق کسی که از تو چیزی می خواهد بخشیدن به اوست به میزان نیازمندی او.
حق مسئول: حق آن کس که از او چیزی بخواهی آن است که اگر بدهد با سپاسگزاری از او بپذیری ، و اگر نداد عذر او را قبول کنی .
حق شادکننده ی تو : حق آن کس که برای خدا تو را شاد سازد آن است که نخست خدا را شکر کنی و آنگاه او راسپاس گویی .
حق بدی کننده ی به تو: آن است که بر او ببخشی ، ولی اگر می دانی که بخشش به زیان اوست (اورا به کارهای بد تشویق می کند) سزای بدی او را بدهی، خدا می فرماید :
« اگر کسی پس از ستم دیدن به انتقام برخیزد بر او گناهی نیست.»
حق هم کیش: حق هم دین تو آن است که در دل سلامت و رحمت برای آنان بخواهی ، و با بدکارانشان مدارا کنی و به نرمی در صدد اصلاحشان بر آیی ،
و نیکوکارانشان را سپاس گویی ،و آزاری به ایشان نرسانی
و آنچه برای خود دوست می داری برایآنان نیز دوست بداری و
آنچه برای خود خوش نداری برای آنان نیز نخواهی، وپیرانشانراچون پدر وجوانانشان را چون برادر
وپیرزنانشان را چون مادر و کودکانشان را چون فرزند خویش بدانی .
حق کافرانی که در پناه اسلام هستند: آن است که آنچه خدای بزرگ از آنان می پذیرد بپذیری و تا هنگامی که به عهد خود وفا می کنندبرایشان ستم نکنی.
منبع : زندگینامه ی چهارده معصوم علیهم السلام آیت الله سید محسن خرازی
امام باقر (ع) فرمودند:
۱.دروغ خرابی ایمان است.
۲.مؤمن، ترسو و حریص وبخیل نمی شود.
۳.کسی که خدا را نافرمانی کند، خدا را نشناخته است.
۴.موُمن وظیفه دارد که هفتاد گناه کبیره از برادر موُمن خود را بپوشاند.
۵.هیچ کس از گناهان رهایی نمی یابد مگر آنکه زبانش را نگاه دارد.
۶.هیچ عبادتی در روز جمعه نزد من ، دوست داشتنی تر از صلوات بر پیامبر (ص) و آل او نیست.
۷.در هر تقدیر الهی ، برای انسان چیزی نهفته است.
۸.بهترین عبادت ، پاکی شکم از مال حرام و پاکدامنی است .
وسائل الشیعه